چگونه ما زنده ماندیم در بعد سوم

ساخت وبلاگ
من این پست را از سال 2012 گرفتم و فکر میکنم امروز هم با این زبانها آشنا هستم. اگر می خواهی به من اجازه دهید، من می خواهم آن را بازپرداخت کنم. من چند تجدید نظر را انجام دادمچگونه ما در ابعاد سوم زنده ماندیم21 مه 2012http://the2012scenario.com/2012/05/how-we-lived-in-third-dimensionality/دوست ندارم بفهمم، اما من مایلم شرط بگذارم که سه مفهوم یا قاعده در قلب ما قرار دارد که برای سومین مرحله زندگی می کنیم. آن ها هستند(1) کمبود،
 
(2) ناامنی، و
 
(3) خودخواهی.عوامل متعددی به آنها کمک کرده اند تا امروز زندگی ما را در بر بگیرند.اول، سنگین بودن و عدم هدایت بدن سوم بعدی است که مانع ارتعاشات بالاتر از رسیدن به ما می شود - تا کنون.به نظر می رسد که دوم به نظر می رسد که هزاران سال پیش از نژاد انسان شناخته شده است.سوم، پیروی از یک طرح تاریک توسط کابال است که در حال حاضر شکست خورده است، که هدف آن تمرکز ثروت و منابع دیگر در دستان کمتر و کمتر است و با منطق های متعدد، فلسفه و دیگر استراتژی هایی که استثمار را توجیه می کنند و اکثریت قریب به اتفاق از مردم.کمبودبا توجه به اولین عامل در دیدگاه سوم ما در مورد زندگی، منابع در جهان کم است. به این شیوه تفکر، به اندازه کافی برای رفتن به اطراف نیست. منابع را نمی توان با همه به اشتراک گذاشت. کسی باید بیرون بیایدزندگی به عنوان یک مبارزه برای زنده ماندن به کار رفته است که در آن فقط از بهترین جانوران زنده ماند. طبیعت به عنوان "قرمز در دندان و پنجه" دیده می شود، نادیده گرفتن این واقعیت که جامعه انسانی نیازی به دندان و پنجه قرمز نداشته باشد، زیرا انسان می تواند تشخیص دهد و تصمیم بگیرد که تمایز و ویژگی های الهی بیشتری را جلب کند.با این حال، زندگی به عنوان پر از درگیری دیده می شود. ما مشروط به رقابت با کسانی که در اطراف ما بودند و ذخیره، به جای سهم و همکاری. بعضی دیگر به نفع دیگران برنده شدند. زندگی به عنوان یک بازی صفر به نظر می رسید.قوی تر ثروتمندتر بودند، از لحاظ نظامی مسلط، مردم قادر به تصمیم گیری سخت و غیره هستند. ما فضایل به اصطلاح "بازار آزاد"، "سرمایه گذاری آزاد" و "فردگرایی ناهموار" را تحسین کردیم، هرچند تنها برنده های حمایت از آنها، یک نخبگان بسیار کوچک بودند.ما به یک سیستم اقتصادی وارد شدیم که تلاش برای گسترش ثروت به طور وسیع و عادلانه یا ایجاد برنامه هایی که نیازهای دیگران را برآورده می کردند، مانند حداقل دستمزد، امنیت اجتماعی، پزشکی عمومی، برنامه های بازنشستگی و غیره، به کار خود ادامه داد. این ها به عنوان "سوسیالیست" یا "کمونیست" قرار داشتند.در عوض آنچه که ارائه شد اقتصاد "سر و صدا" بود. اما هیچ چیز خیلی سخت ناپدید شدجامعه قدرت قوی ترین راه را به عنوان تنها راه عاقلانه و عادلانه برای غلبه بر کمبود و حفظ این نژاد، مجاز می داند.ناامنییک زندگی ناگهانی زندگی می کند. اگر قدرتمان را از طریق بیماری، پیری و یا بدبختی از دست بدهیم، ممکن است از نردبان سقوط کنیم، در حال نزول بمانیم، و با افرادی که از منابع سهمیه ای محروم شده اند، بپیوندند. ما ممکن است هرگز صعود نکنیم.با توجه به قبول قبلي ما از منظر انتخاب طبيعي بدون گريه و «عينيت» طبيعت، ممكن است هيچ كس براي ما سخن نگويد و يا به ما كمك نكند، وقتي كه دستمان را از دست بدهيم.علاوه بر این، همه ما حداقل سن و سال داشتیم، مگر اینکه ما بتوانیم ثروت خود را برای سالهای بعد ذخیره کنیم، ما با آینده ای نامحدود مواجه شدیم. در دهه گذشته، ما زندگی روز افزونی از زندگی مان را صرف نگرانی در مورد چگونگی زندگی، حتی به عنوان ثروت متمرکز اقتصادی و اجتماعی در دست کم.بسیاری از ما با آینده ای ناامید مواجه شدیم - و این کار را هم اکنون انجام می دهیم. ناامنی در چنین جامعه ای شایع است. این رشد می کند و رشد می کند.در عین حال و به تدریج، کسانی که برای ما حکومت انتخاب شدند، یک جنگ داستانی علیه تروریست های ایجاد شده توسط سیا ایجاد کرده اند و یک کور پشت سر این است که حقوق مدنی ما را از بین ببرد. مطبوعات، دادگاه ها، نیروهای پلیس، ارتش و سایر ستون های مهم جامعه، تحت فشار قرار گرفته و به خدمت به دستورالعمل سلطه بر جهان و کاهش قابل توجه جمعیت کمک می کنند.یک سیاست تقسیم و تسخیر کنترل کننده های سیاره ای را دیدم که یک کشور را نسبت به دیگری، طبقات درون یک جامعه علیه یکدیگر، ادیان، رنگ ها و غیره دیدم. ناامنی، ترس و رقابت همه را به تمرکز قدرت و منابع، نفوذ دولت به حریم خصوصی شهروندان و فرسایش ادامه می دهد حقوق بشر.خودخورینفس به وسیله خود به سمت خود می کشد. اما، به نظر من، چنین جامعه ای که من آن را توصیف کرده ام و خود را نیز تحسین کرده ام. نگاه کردن به شماره یک تبدیل شد به فلسفه اجتماعی غالب آن، آگاهانه یا ناخودآگاه.فیلسوفان کسب و کار خود صحبت از کوسه ها ناهار ما را نجات دادند، قوی ترین بازار های حاکم و نابود کردن بی دقتی دشمنان کسب و کار ما.جنگ های جعلی بود وطن پرستی به بازی گرفته شد؛ رسانه ها خاموش و خسته به خدمات کاپیتان صنعت بودند. آنها خواهان ارتقاء به استادان جهان شدند.منافع بعضی از آنها "منافع ملی" بوده است. کسانی که از "تروریست های داخلی" نام بردند، سرمایه داری به عنوان یک فلسفه پیروزی تحسین شد. تو

خردهها از جدول به نظر میرسید که به تودههایی که حکومتشان بیشتر آنها را رها کرده، آنها را رها کرده و آنها را مورد بررسی قرار داده و حقوقشان را از بین برده است. این شیوه زندگی، بدهی و شکست را در بین بسیاری از مردم به وجود آورد. کار به ماشینها از بین رفت، دستمزد پایین آمد، و منافع کاهش یافت. در حالی که کارگر کار خود را به دستگاه متوقف کرد، انسان هنوز هم مالیات پرداخت می کند؛ این ماشین وقتی که اکثریت قریب به اتفاق جمعیت به اندازه کافی پایین می افتد، 99٪ شورش در برابر 1٪ را تحمل کرد، همانطور که نخبگان همیشه از آن می ترسیدند. * * * اکنون، با افزایش انرژی به طور چشمگیری روی سیاره، به ویژگی های الهی مانند عشق، شفقت، حقیقت، زیبایی، صلح و فروتنی. همانطور که ذهن ما آرام است، ما از یک شیوه زندگی بر حسب مصرف، لذت و بهره برداری متمرکز هستیم. ما خود را برای صلح، اشتیاق به حقیقت و عشق ورزیدن گرسنه می بینیم. احساس می کنیم که ما از دهه های رویایی بیدار شدیم و دیدیم که "زندگی خوب" که ما را تحریک کرد، صرفا یک پوشش برای غارت اکثریت جمعیت و تمرکز قدرت در دست نخبگان. این به همان اندازه واقعگرا بود که تظاهر می کرد که قرعه کشی می تواند به عنوان بازنشستگی ما خدمت کند. این یک رویای غیرممکن بود زیرا هرگز در نظر نداشت که امکان پذیر باشد. این صرفا به معنای حواس پرتی با ارائه امید بود. "رویای آمریکایی" فقط یک چوب هویج بود که ما را به جلو حرکت می داد. کمبود، رقابت، نخبه گری، دستکاری و آینده ای که ما با آن مواجه بودیم، به سختی کشف شدیم. *** ما از خواب بیدار شده ایم ؛ و ما این را روشن کرده ایم که چشم انداز زندگی و جامعه را که برای ما فروخته شد، رد کردیم و مجبور شدیم به خودمان بیفزایم. همانطور که اتفاق می افتاد، ما در این امر کمک زیادی کرده ایم. من بسیار تردید می کردیم که می توانستیم آن را در خودمان انجام دهیم. علاوه بر این، ما اطمینان می دهیم که ما جنگ نخواهیم کرد و نخبگان را سرنگون خواهیم کرد تا همه چیز درست شود. گفته می شود که همیشه به اندازه کافی وجود دارد و اقتصاد جدیدی که در آن همکاری و به اشتراک گذاری باید تحت تأثیر قرار گیرد و رفاه همه کسانی که دیده می شود. به ما گفته شده است که در طول سال ها، بیماری در سیاره، پیری، می خواهد و فقر همه را به عقب می اندازد. با تقویت انرژی های رو به رشد عشق، که ادعا می شود از قلب یکی از ما، توصیه می شود که از همه منفی هر دوی این مواردی که ما به آن تعلق داشتیم و آنچه که ما در هنگام سرنگونی کابال گرایش داشتیم. همه سرزمین ناشناخته پیش از ما است و گفته می شود که بسیاری از تغییرات شگفت انگیز در انتظار ما است. اما در عین حال ما از عشق الهی به ما کمک می کند، از حقایق قابل شناسایی برای توانمند سازی ما و برکت صلح جهانی، نه در اینجا، بلکه در آینده ای نزدیک، برای اطمینان ما به ما داده می شود. ما از کابوس بیدار شده ایم و تا به حال حتی تا به حال نفس نکشید. اما رویا بد است که به سرعت در حال از دست رفتن است و به زودی تنها در حافظه ما زندگی خواهد کرد، ما گفتیم. واقعیت جدید فراتر از کلمات برای توصیف است.

+ نوشته شده در  شنبه سوم تیر ۱۳۹۶ساعت 14:1  توسط MH .  | 
Arcturians از طریق Norma Milanovich: "فرایند خواستار تبدیل شدن به عشق"...
ما را در سایت Arcturians از طریق Norma Milanovich: "فرایند خواستار تبدیل شدن به عشق" دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : love-way-today بازدید : 176 تاريخ : يکشنبه 4 تير 1396 ساعت: 19:45